غذای خانگی سه سار چیتگر

جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا+ سخنان دکتر شریعتی در مورد عشق - ژولی پولی

جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا+ سخنان دکتر شریعتی در مورد عشق

جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا+ سخنان دکتر شریعتی در مورد عشق

19 مرداد 1400

ما در تابستان ۱۴۰۰ برای بخش سرگرمی ژولی پولی تعدادی از جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا و سخنان دکتر شریعتی در مورد عشق را گردآوری کرده ایم.

دکتر علی شریعتی نویسنده، پژوهشگر دینی، جامعه شناس و از مبارزان سیاسی و فعالان مذهبی است که نگاهی روشنفکرانه و سخنان و جملات بسیار زیبایی در مورد موضوعات مختلف دارد.

سخنان و جملات زیبای دکتر شریعتی می تواند دیدگاه شما دوستان عزیز را راجع به موضوعات مختلف تغییر دهد و حس و نگاه بهتری را در شما ایجاد کند.

در صورت تمایل مشاهده کنید: سخنان زیبای بزرگان درباره ازدواج

جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا

جملات زیبای دکتر شریعتی درباره خدا:

خداوندا! من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم و آن هم خدای است که من دارم و تو نداری.

اگر تنهاترین تنها شوم، باز خدا هست. او جانشین همه نداشتن هاست.

در شگفتم که سلام آغاز هر دیداریست، ولی در نماز پایان است. شاید این بدین معناست که پایان نماز، آغاز دیدار است.

خدایا! به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم.

خدایا! این آیه ای که بر زبان داستایوفسکی رانده ای، بر دل های روشنفکران فرود آر که “اگر خدا نباشد، همه چیز مجاز است.”

حتی خداوند نیز دوست دارد که بشناسندش نمی خواهد مجهول بماند مجهول ماندن است که احساس تنهایی را پدید می آورد و درد بیگانگی و غربت را. مجهول ماندن رنج بزرگ روح آدمی است.

سخنان دکتر شریعتی در مورد عشق

جملات کوتاه دکتر شریعتی در مورد عشق:

ایمان بی عشق، اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان، اسارت در خود!

عشق مثل قایقی هست که در اعماق دریا غرق می شود ولی دوست داشتن مثل قایقی هست که روی این دریا آرام به حرکت ادامه می دهد پس دوست داشته باشیم نه عاشق شویم.

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

به سه چیز تکیه نکن: غرور، دروغ و عشق.
آدم با دروغ می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد.

دوست داشتن خیلی بهتر از عشق است. من هیچ گاه دوست داشتن خود را تا بالاترین قله های عشق پایین نمی آورم.

اگر عشق ارتفاع داشت من زمین را زیر پای خود داشتم و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی.

و من با عشق آشنا شدم
و چه کسی این چنین آشنا شده است؟
هنگامی دستم را دراز کردم
که دستی نبود.
هنگامی لب به زمزمه گشودم،
که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه ی آتش شدم،
که در برابرم دربا ود و دریا و دریا …!

دوست داشتن یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه ی یک نفر و بزرگ کردن یک نفر به اندازه ی دنیا.

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت عاشقان سکوت شب را ویران می کردند.